حموم

 مريم خانوم طبقه بالايي از مامان بزرگم پرسيده شما هم آب حمومتون سرده؟

مامان بزرگم گفته نمي دونم ما حموم نميريم. 

چاه

بيا با خودمون روراست باشيم. افسرده ايم. اينكه بعد از چهار سال دوباره رفتيم سراغ ايميل هاي قديمي و دوباره اسمشو گوگل ميكنيم يعني دوباره ته چاهيم، اونجا كه خاطره هاي گه دبيرستان چال شده. 

نميدونم كي رابطه مون خراب شد. كم كم حرف نزديم ديگه. اون هي غر زد و من هي گوشم رو بستم، و به خودم قول دادم بهتر ميشه، الان حالش خوب نيست، اين مشكل هم كه حل بشه دوباره ميشه همون آدمي كه عاشقش شدم.

و تو اين پروسه دوباره اعتماد به نفصم رو گم كردم. دوباره افسرده شدم. دوباره عصبي شدم. باز همه ش عذاب وجدان دارم.

شايد اون يارو روانشناسه راس ميگف. شايد تقصير منه. من كسائي رو كه دوست دارم خراب ميكنم.  

Just a typical day

من گویا ADHD دارم. رفتم دکتر گفتن بله ADHD داری. یه سوالي که از آدم می پرسن اینه که:

How often do you misplace regular, everyday items — your cellphone, keys, money, sunglasses?

امروز تو خونه ما یک عدد همبرگر گم شد. مامان ساندویچ درست کرده بود که ببریم، یکیش گم شد. بعد از ساعت ها جستجو تو کشو پایینی آشپزخونه پیداش کردیم. 

به كنارم تو بمون

ترانه ي دل شده يك كاسه خون اشاره داره به پريود. و اينكه چقدر آدم needy ميشه. 

باز صداشو شنیدم خر شدم

یادم رفت خیلی منطقی با خودم صحبت کرده بودم که بکشم بیرون، بذارم اونم بکشه بیرون.

Black as night, sweet as sin

“How you want your coffee?” she asked her guests. “Here we take it black as night, sweet as sin.”
Neil Gaiman- American Gods