2011-04-13

کویستان

یادم میاد چند سال پیش آهسته وحشی می شوم بنی عامری رو خوندم و کلی باهاش حال کردم.

تموم

دروغ بود وقتی سرمو آوردم بالا و سعی کردم قاطع به نظر بیام: -آره. تموم.

2011-04-11

آفتاب

امروز آفتابی بود و ملت همه اومده بودن بیرون، و من انقدر راه رفتم که پاهام سیاهی می رفت. آدما، دوچرخه ها، اسکیت بردا، سگا، غریبه هایی که درو برای هم باز نگه می داشتن، لبخند مي زدن. پیرمرد کتاب فروشی که کل مغازه شو گذاشته بود واسه closing sale و از ۵۰ سال پیش تعریف می کرد که پیرمرد و دریا رو خونده بود...

2011-04-08

پست ویژه

قزل آلا   (: ه

2011-04-05

streetcar

من عاشق این streetcar ام، با رنگ قرمزشون... با صندلی های قرمز و صدای دینگ دینگ.
(:

2011-04-04

مارمولک مادام ژولی اسپینوزا

 مادام ژولی اسپینوزا یکیاز قابل ستایش ترین شخصیت هاییه که درباره شون خوندم. "غریزه" ی قوی که داره واسه زنده بودن... غریزه ش برای محافظت از دخترش... خیلی حیوانی و خیلی انسانی و خیلی داروین. ه

و سنجاق سینه مارمولکش به سادگی... معرکه س.