خوش بین شدم! تو خیابونا که راه میرم ذوق مرگ می شم از دیدن مغازه ها و آدما، می خوام یه گربه بیارم اسمشو بذارم Beelzebob ، بعد پیژامه بپوشم، بغلش کنم، و چهارزانو بشینم روی یه مبل پف پفی؛ کرن فلکس بخورم. مثه تبلیغا...
و اینقدر خوشحالم که جدی فکر می کنم این کارو می کنم!
احساس می کنم می تونم زندگیم رو خودم درست کنم...
:) مگه باید همه ش غر زد؟
No comments:
Post a Comment