رفتم از اين سمينارا كه واسه انتخاب شغل و ايناس، بعد يه ليست مي دن بايد از ١ تا ٥ مثلاً به یه سری دری وری شماره بدی. من همیشه در لحظه زندگی می کنم: ۴. اتاقم را مرتب می کنم: ۲.
معلوم شد پزشکی و معماری كه بينشون شك داشتم و اصلاً رفته بودم كمك بگيرم که بتونم انتخاب كنم سومين و چهارمين field هائين كه برام مناسبه. از ٦ تا، و مناسب ترین کار برای من یه چیزی در راستای اینه که کتابدار شم.
گور باباي هركي اين ** شرا رو از خودش در آورده. آقا، من، رشته اي مي خونم، كه توش نون باشه.