2011-05-15

بستنی

یه بار بچه که بودم داشتیم از پارک بر می گشتیم که افتادم تو جوب. بعد دو تا چارراه پایین تر بابابزرگم منو از جوب گرفت. Literally. الان زیاد یادم نیست، ولی مطمئنم که اون موقع داشتم بستنی می خوردم. برای اینکه اون وقتا من به قدری بی عرضه بودم که نمی تونستم مثلاً هم راه برم هم بستنی بخورم... در ضمن ما هر وقت می رفتیم پارک بستنی می خوردیم.

No comments: